امان از تنهايي و . . .


زبان دراز
هفته نامه آیینه یزد
حال كه عده‌اي براي امرار معاش يا كسب درآمد بي دردسر به رمالي، جادو گري و دعا نويسي رو آورده‌اند و بعضي براي هر بار طالع بيني دويست، سيصد هزار تومان مي‌گيرند . گروهي هم براي رونق دكان و دستگاه خود خواب مي‌بينند و درهر كوي و برزن بر سر زبان مردم مي‌اندازند، دراين هنگامه دوستي به زبان دراز گفت نمي‌خواهي تو را ببرم دو صد تومان بدهي روحت را حاضر كنند، فالت را ببينند، طالعت را بگيرند شايد اخمت باز شود. گفتم دوست عزيز بنشين نمك بر زخمم نپاش، دست به دلم نزن آنچه بر من گذشته روي پيشاني ام نوشته، مي‌خواهي در چند دقيقه گوشه‌اي از آن را برايت تعريف كنم. بلافاصله اين زبان دراز بدون اينكه چهار پايه و صندلي و تريبوني بيابد شروع كرد به ماجراي زندگي خود گفتن و . . . اين شما و اين داستاني از زندگي زبان دراز . . .

نه تنها زبان دارز از لحاظ بد شانسي درجهان بي رقيب بوده و حرف اول را در دنيا مي‌زند.« ببخشيد شبيه آمار بعضي از دولتمردان شد! جوگير شدم !!» اين زبان دراز هر جا هم مشغول به كار شد صاحب كار و كارفرماي وي هم بي طالع از آب درآمدند قبول نداريد بفرما:

« مقدمتاً عرض كنم بريدگي متن را با بغض گلو بخوانيد !!»

مطمئن باشيد دسته‌اي از مردم كه ماشين شانس شان به طرف راست راهنما مي‌زند به جاي روغن موتور الوند روغن زيتون تو كاربراتورش است و بعله . . . سفر استاني و شرفيابي . . . و تقديم نامه و . . . دو كلمه سفارش . . . هلو تو گلو (البته هلو نه از نوع وزير سابق بهداشت) . . . وام بلاعوض . . . (اين چند تا نقطه خودسانسوري است خودتان خلاقيت داشته باشيد هرچي دلتون خواست بخوانيد) . . . و يا گروهي كه كمي تا قسمتي اتوبوس خط واحد شانس شان به طرف چپ راهنما مي‌زند البته چپي كه . . . از آب دريا هم اگر رد شود كف پاشان تر نمي‌شود.

اصلاً (سر خم مي‌سلامت اگر سبويي بشكست) . . . بازم بعله هنوز هم رانت و مانت پارتي مارتي قبلي به دادشان مي‌رسد.

خدا عده‌اي از ياران چپ را نگهدارد گر چه هوا هم پس باشه بازم !! مي‌توانند صلاح و مصلحت خود را تشخيص بدهند و به افرادي پناه ببرند گرچه در انتخابات قبلي هم كانديدايي ديگر تراشيده باشند !!! باز هم كوزه نم پس مي‌دهد . . . دو كلمه تعارف . . . عكس با اين مقام و آن مقام تبليغ شايد هم شد . . . سر خم مي‌سلامت . . . مي‌روند خدمت و بعله يك چيزي لابد چربيده . . . وگرنه عده‌اي هستند كه به قول سعدي عليه الرحمه (قدمي بهر خدا ننهند و در مي‌بي مَنّ و اَذي ندهند).

اما (الهي بشكنه لنگر كشتي ما) گروه زبان درازان و همقطاران آنها چونكه كشتي ما در هر اسكله‌اي پهلو انداخت اسكله از نوع اسكله‌هاي غير قانوني بود همه سودش را برده بودند عوارض آن مي‌افته گردنمون.

خدا داناست اما قصه ما و ديگر آموزشگاههاي غير دولتي به كجا ختم خواهد شد نمي‌دانم!

آخر پيري، زبان دراز گرفتار نوعي آموزشگاه غير دولتي بي پارتي شده كه مثلشان مثل كرت آخر باغ است، نه از جوي پر آب راست و عطاياي سفر دولتيان فعلي برخوردار مي‌شه و نه از جوي چپ و آب باريكه و . . .

فرستادن خبر و ارسال طنز و تذكره المقامات بزرگان شهر هم كه سر كيسه اين سلطان آلايينه را شل نمي‌كند و درج مقالات و تذكرات آيينه هم كه فرصت باد نما و بادسنج را ممنوع و يا متوقف كرده . . . بنابراين بايد بگويم بخشكي شانس ! ولي ما هم خدايي داريم . . . امان از تنهايي و . . .

یزدفردا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا